نه عزیزم، مرد؛ پیراهن چهارخانه و سینه ى ستبر و غرور احمقانه نیست،مرد؛ ته ریش مرتبُ کفش هاى کالجُ ساعت چندمیلیونى نیست،خنده هاى دلبرانه و اخم جذابُ صورت استخوانى هم مالِ مردهاى کاغذى توى رمان هاست ...مرد یعنى؛ "تا آخرش هستم"ش، دقیقا همین معنا را بدهد،و "آخرش" حتى "مرگ" هم نباشد،مرد یعنى؛یکـ دقیقه هم که شده توى یکـ روز شلوغ کارى به تماشاى چشم هایت بنشیند،گاهى , ...ادامه مطلب
من و خاطرات او یکشنبه 26 فروردین 1397 معنای حقیقی عشق ... عشق برای آن که در کتابهای عاشقانه جای بگیرد بسیار کوچک و کم بنیه میشود. عزیز من! عشق، هنوز از کلام عاشقانه بسی دور است." نادر ابراهیمی " , ...ادامه مطلب
من و خاطرات او سهشنبه 21 فروردین 1397 به راستی عشق تو چیست ... عشق ات، محبوب من!همچون هوا مرا در بر می گیردبی آن که دریابمجزیره ای ست عشق توکه خیال را به آن دسترس نیستخوابیست ناگفتنی...تعبیرناکردنی...به راستی عشق تو چیست؟گل است یا خنجر؟یا شمع روشنگر؟ی, ...ادامه مطلب
"معشوقه" گری هایم همیشه با دیگر "معشوقه"ها فرق داشت.وقتی سرش درد میکرد نه " عزیزم چرا مواظب خودت نبودی؟" حواله اش میکردم نه براش قرص میبردم. بجاش لامپ اتاق رو خاموش میکردم، سرشو میذاشتم رو پاهام، دستمو میکشیدم لا به لای موهاش و همون ترانه مورد علاقه اش رو زیر لب براش لالایی وار میخوندم.روزهای بارونی به جای اینکه به زور چتر بگیرم رو سرش و بهش همش گوشزد کنم که, ...ادامه مطلب
من و خاطرات او دوشنبه 27 شهریور 1396 عشق را خودت یادم دادی ... برام هیچ حسی شبیه تو نیستکنار تو درگیر آرامشم ... (0 لایک) ,خودت,یادم,دادی ...ادامه مطلب
با که گویم غم دل، جز تو که غمخوار منیهمه عالم اَگرَم پُشت کند، یار منیدل نبندم به کسی، روی نیارم به دریتا تو رؤیای منی، تا تو مددکار منیراهی کوی توأم، غافله سالاری نیستغم نباشد، که تو خود غافله سالار منیبه چَمن روی نیارم، نروم در گلزارتو چمنزار من هستی و تو گلزار منیدردمندم، نه طبیبی، نه پرستاری هستدلخوشم، چون تو طبیب و تو پرستار منیعاشقم، سوخته ام، هیچ مددکاری نیستتو مددکار من عاشق و دلدار منی" مَحرَمی نیست که مَرحم بِنَهَد بردل من"" جز تو ای دوست، که خود محرم اسرار منی ...خیلی جستجو کردم که شاعرش رو پیدا کنم و در آخر متوجه شدم که شاعر این شعر زیبا " حضرت امام خمینی ( ره) " هستند...آقای دکتر ,زندگی,پایه ...ادامه مطلب
یکم؛ لنز دوربیننمیشناختمت؛ اما به خیالم تا آخر عمر، هر بار که این عبارت «سرت را بالا بگیر» را بشنوم؛ یاد تو بیفتم. شاید هم حالا حالاها، هیچ جا و در هیچ جمعی، روی آن را نداشته باشم که سرم را بالا بگیرم. اصلا آنطور که تو در لنز دوربین نگاه میکردی، یعنی هنوز هم نگاه میکنی، دیگر نمیشود با هیچ دوربینی مواجه شد. حتی دوربین سلفی موبایل. بعد از تو همه سلفیها سلفی حقارت خواهند بود. وقتی دارم با رفقا و بستگان میخندم و به دوربین نگاه میکنم، یاد تو خواهم افتاد، یاد آن داعشی زشت منظر که پشتت ایستاده است. یاد آن چهره زیبای تو که اصلا اثری از غم یا شکست در آن نیست. خندهام تلخ خواهد شد... دوم؛ شرم,خدایا,زنده,عشق,امید ...ادامه مطلب
بالاخره این یک هفته ی عجیب و غریب تمام شد...فکر کنم حواسم به خودم نبوده...خیلی بهم فشار اومده...امروز صبح که بیدار شدم...خیلی حالم بد بود...فشارم افتاده بود...البته هر وقت از آقای""" بی خبر میشم...نمیدونم چرا مریض میشم...شاید به خاطر دلشوره و نگرانی باشه...چند بار این اتفاق برام افتاده...اولین بار م, ...ادامه مطلب
انکحتُ... عشق را و تمام بهار را !زوّجتُ... سیب را و درخت انار را ! متّعتُ... خوشهخوشه رطبهای تازه راگیلاسهای آتشی آبدار را ! هذا موکّلی...: غزلم دف گرفت، گفت:تو هم گرفتهای به وکالت سهتار را ! یک جلد... آیه آیة قرآن! تو سورهای!چشمت «قیامت» است! بخوان «انفطار» را ! یک آینه... به گردن من هست., ...ادامه مطلب
خفته در چشم تو نازیست که من می دانم نگهت دفتر رازیست که من می دانم قصه ایی را که به من طره کوتاه تو گفت رشته عمر درازیست که من می دانم بی نیازانه به ما می گذرد دوست ، ولی سینه اش بحر نیازیست که من می دانم گرچه در پای تو خاموش فتادست ای شمع س, ...ادامه مطلب
عشق واقعی ...تاریخ انقضا ندارد !هر چه کهنه تر شود،بهتر جا می افتد ... , ...ادامه مطلب
عزیز من!خوشبختی، نامه یی نیست که یکروز،نامه رسانی، زنگ در خانه ات را بزندو آن را به دستهای منتظر تو بسپارد...خوشبختی ، ساختن عروسک کوچکی ست از یک تکه خمیر نرم شکل پذیر...به همین سادگی، به خدا به همین سادگی؛ اما یادت باشد که جنس آن خمیر باید از عشق و ایمان باشد نه از هیچ چیز دیگر... خوشبختی را در چن, ...ادامه مطلب
در سرم رویاییست که به تو می رسم آخر... یک روز... روزی از جنس بهار و بهاری که نه از جنس زمین بلکه از جنس بهشت چه بهشتی که تو با من باشی ! در سرم رویاییست چشم بر راه نشینم شب و روز روی آن نیمکتی کز تمام فصلش به بهاران راه است می رسی ! می دانم ! می رسی با گل یاسی در دست و کتابی از شعر شعرهایی همه عشق ع, ...ادامه مطلب
عشق یک اتفاق است ، نه انتخاب ! اگر انتخاب باشد با یک اتفاق از بین می رود ! , ...ادامه مطلب
عاشق که میشویقشنگ میشوی!قشگ مثلِ روزهایِ آفتابیروزهایی که آفتاب میآید و هوا برایِ دیدنداغ میشودقشنگ مثل وقتی کهمیگویی؛گرمم است! بیا بریم طرفِ جاییکنارِ چشمهای، لبِ دریایی قشنگ مثلِ رفتنهایِ زیر یک درختدراز به دراز شدن وُروبه آسمانبههم نگاه کردنقشنگ! نه مثل وقتی که تو را در ابری سوار ببینم وُبگویم:هوی! کجا؟بخدا من تو را قشنگ دوست دارم قشنگ مثلِ وقتی که باد بگیرد وُابر برگرددبارا, ...ادامه مطلب