قاعده ی عشق ...

ساخت وبلاگ

بالاخره این یک هفته ی عجیب و غریب تمام شد...فکر کنم حواسم به خودم نبوده...خیلی بهم فشار اومده...امروز صبح که بیدار شدم...خیلی حالم بد بود...فشارم افتاده بود...البته هر وقت از آقای""" بی خبر میشم...نمیدونم چرا مریض میشم...شاید به خاطر دلشوره و نگرانی باشه...چند بار این اتفاق برام افتاده...اولین بار موقعی بود که با اسم " آوا " براشون کامنت میذاشتم...یک بار دیگه دی ماه سال 93 بود که یک هفته از آقای""" بی خبر بودم...اون موقع فکر کنم تا یک قدمی مرگ هم رفتم...الان هم از صبح شربت عسل و گلاب میخورم که فشارم تنظیم بشه...ان شاءالله حالم زودتر خوب بشه...دلم برای آقای""" خیلی تنگ شده...

خدایا خودت هوای ما دو تا رو داشته باش...


انگشت به لب مانده ام از قاعده ی " عشق "

ما " یـــــــــــــار " ندیده تب معشوق کشیدیم !

" صائب تبریزی "

تولد دوباره من...
ما را در سایت تولد دوباره من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1myrebirth9 بازدید : 252 تاريخ : شنبه 24 تير 1396 ساعت: 21:01