خفته در چشم تو نازیست که من می دانم
نگهت دفتر رازیست که من می دانم
قصه ایی را که به من طره کوتاه تو گفت
رشته عمر درازیست که من می دانم
بی نیازانه به ما می گذرد دوست ، ولی
سینه اش بحر نیازیست که من می دانم
گرچه در پای تو خاموش فتادست ای شمع
سایه را سوز و گدازیست که من می دانم
یک حقیقت به جهان هست که عشقش خوانند
آن هم ای دوست مجازیست که من می دانم
" غلامرضا طریقی "
*** کی گفته که عشق مجازی خوب نیست...اتفاقا خیلی هم خوبه...
[ادامه مطلب را در اینجا بخوانید ...] تولد دوباره من...
برچسب : نویسنده : 1myrebirth9 بازدید : 326