روزها میگذرد و آرزویت در من تقویت میشود ... ای کاش که بشود

ساخت وبلاگ
می خواهم بشناسمت. تو را بخوانم، تو را بشنوم.

شاید کم و بیش چیزهایی بدانم از تو. اما نه آنقدر که راضی ام کند.

مثلاً می دانم عاشق کوهستانی، هوای بارانی حالت را خوب می کند.

عطر دیوارهای کاه گلی دیوانه ات می کند و عشقت پرواز است.

حتی این را هم می دانم که از ورود ممنوع رفتن متنفری و در حرکت با

دنده عقب اتومبیل مهارت فوق العاده ای داری.

از هر ورزشی مقداری می دانی و خواب بعد از ظهرت ترک نمی شود.

از غذاهای ساده، املت را دوست داری ولی قرمه سبزی رویایی ات می کند.

رنگ های سفید و سیاه را در لباس هایت بیشتر استفاده می کنی و

تقریباً هر چند شب یکبار چند دقیقه ای با

دوست دوران کودکی ات به گپ زدن می گذرانی

و غروب ها کمی غمگین می شوی. اما این ها کافی نیست.

در این روزگار که آدم ها به خودشان زحمت جستجو در

روحیات و خلقیات عزیزانشان را نمی دهند

کلیشه های پیش روی همه، خیال مرا آسوده نمی کند.

می خواهم بدانمت، بیشتر.

می خواهم آنچه را که نمی گویی بشنوم.

مثلاً کدام قله تو را از خودت بالاتر برد؟

در زیباترین پروازت آسمان را چقدر در دسترس دیدی؟

خواب هایت بیشتر رنگی است یا سفید و سیاه؟

تمام غروب های سخت را به چه خیالی طی می کنی؟

راستی، تو بگو خود تو چقدر مرا می دانی؟


" سام خدایاری "



***فردا شب آرزوهاست...هیچ وقت شب آرزوهای سال 91 رو فراموش نمیکنم...چه آرزوهای قشنگی از خدا خواستم و خدا همشونو اجابت کرد...خدای مهربونم سپاسگذارم...


ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ

ﻣﺎﻩ ﻧﻮ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺩﯾﺪﯼ

ﺁﺭﺯﻭﯾﯽ ﮐﻦ . . .

ﻫﺮﺷﺐ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻤﺖ

ﻭ ﻫﺮﺷﺐ ﺁﺭﺯﻭﯾﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ  . . .

تولد دوباره من...
ما را در سایت تولد دوباره من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1myrebirth9 بازدید : 302 تاريخ : پنجشنبه 17 فروردين 1396 ساعت: 10:41