اولین سلام ...

ساخت وبلاگ
سلام کردی

سلام کردم

و چه صادقانه بود اولین سلام

گرمی نگاهم را حس کردی؟

قلب عاشقم را چطور؟

و زبانی که ازشراره ی وجود تو به لرزه افتاده بود

یادش بخیر

نگاه های زیرکانه  تو

ودست پس زدن ها و پا پیش کشیدن های تو

اخم های تلخ تو و تبسم هایی که دلت نمی خواست نشانش دهی

 و چه زیبا بود باران

و چه زیباتر بود چهره تو که ترنم باران آن را شسته بود

و این بود داستان اولین نگاه

نگاهی که آتش برجان من زد ...



*** تا حالا در مورد اینکه من و آقای""" چی شد که به هم علاقه مند شدیم ننوشتم...فقط از نحوه ی آشناییمون گفتم...من و آقای""" توی یکی از روزهای زمستون بهم علاقه مند شدیم...انقدر این جریان عجیب و غریبه...برای هر کسی تعریف کنم شاید تعجب کنه...ولی برای من که اصلا عجیب نیست...اتفاقا جریان علاقه مند شدنمون خیلی قشنگه...البته من و آقای""" کار خاصی نکردیم...خدا این عشق و علاقه رو به دلمون انداخت...انقدر دوست دارم به اون موقع ها فکر کنم...دوست دارم بدونم آقای""" چه احساسی داشتن...من که خودم تا چند شب همش از خواب میپریدم...الان دیگه بعد این چند سال دوتامون خیلی خاطره داریم...در این مدت فهمیدم خدا خیلی ما دو تا را دوست داره...خدایا ازت ممنونم به خاطر همه چیز...

تولد دوباره من...
ما را در سایت تولد دوباره من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1myrebirth9 بازدید : 259 تاريخ : يکشنبه 22 اسفند 1395 ساعت: 14:13