به نام خدای دلهای عاشق ...

غزل گفتم، مبادا یک نفر هم بی خبر باشد

که خواهان تو باید بی گمان مرد خطر باشد

 
ببین نام تو را در شعر هایم منتشر کردم

نباید تا ابد احساس، مفقودالاثر باشد!

 
نه تنها بار غم را دوست دارم، شانه ی من هم

دلش می خواهد آن "بامی که برفش بیشتر..." باشد

 
نمی خواهم که عشق از ریشه هایم دست بردارد

چه عیبی تک درختی از رفیقان تبر باشد؟

 
چنان بی تاب تحسین تو هستم بعد هر شعرم

که دختربچه ای مشتاق لبخند پدر باشد!

" حسین دهلوی "

*** چند تا پیام تبریک برای آقای""" نوشته بودم...ولی نمیدونم چرا تاییدشون نکردن...اصلا منظورشونو متوجه نشدم...یعنی منظور خاصی داشتن و میخواستن که من متوجه بشم...ولی من منظورشونو نفهمیدم...شاید هم دارن شوخی میکنن...

خدای مهربونم چه قدر دوستت دارم...

من هر چه قدر بیشتر به آقای""" علاقه مند میشم...خیلی بیشتر به خدا احساس نزدیکی میکنم...اصلا از موقعی که با آقای""" آشنا شدم...انگار خداوند رو بهتر شناختم...ممنونم خدای مهربونم...

تولد دوباره من...