عطر یاد تو

ساخت وبلاگ
 سلام ای که وجودت قلمم را رخصتی دوباره تا نوشتن...

 اگر تـــــــــــــــــــــــــو نبودی

کدام واژه مرا تا عروج مـــــــــا می برد؟

اگر تو نبودی، سلام را که به لبخند، پاسخش می داد؟

نگاه منتظرم، راه بر نگاه که می بست؟

زپشت پنجره، چشمان من که را می جست؟

اگر تو نبودی، کدام واژه به لب های من گره می خورد؟

سرای خاطره ام، رازدار که می بود؟

اگر تو نبودی، فضای خاطره ام، عطر یاد که را می داشت؟

کدام واژه به جای تو ورد لب می شد؟

اگر تو نبودی، دل غمدیده را چه کس می برد؟

کدام خنده مرا جان تازه ای می داد؟

کدام شرم نجیبانه، آتشم می زد؟

کدام بغض غریبانه، گریه سر می داد؟

اگر تو نبودی، به شوق که، آغاز می توانستم؟

به کوی که پرواز می توانستم؟

تو را به جان سپیده، تو را به سوسن و شبنم

تو را به ساقه گندم، تو را به سوره مریم

تو را به نازکی خواب یک بنفشه زیبا

تو را به بارش باران، تو را به آبی دریا

تو را به پاکی کوثر، تو را به عمر شبنم بی تاب

تو را به رویش نیلوفرانه در مهتاب

تو را به جان شقایق، تو را به لاله تب دار

تو را به گرمی آتش، تو را به لحظه دیدار

تو را به هق هق آرام و بی صدا سوگند

بمــــــــــــــــــــــــــــان

بمان که گر تو بمانی، بهار خواهد خواند

برای باور فردا، شبانه خواهم راند

بمان که من به شوق بودن با تو

به آفتاب روشن فردا، سلام خواهم داد

بمان، که گر تو بمانی

امید خواهد ماند ...




***  دیشب یک خواب خیلی قشنگ دیدم...خدا کنه رویای صادقه باشه...حتما اینجا در موردش مینویسم.

تولد دوباره من...
ما را در سایت تولد دوباره من دنبال می کنید

برچسب : عطر یاد تو,رمان عطر یاد تو,رمان عطر ياد تو, نویسنده : 1myrebirth9 بازدید : 285 تاريخ : جمعه 17 دی 1395 ساعت: 19:55