بگــــذار تـــا بگـــریم چون ابر در بهـــارانکـــز سنگ ناله خیزد روز وداع یـــــــارانهر کس شراب فرقت روزی چشیــده باشــدداند که سخت بـــــــاشد قطع امیــــــدوارانبا ساربان بگــوییــــد احـــوال آب چشمــــمتا بـــر شتـــر نبنـــدد محمـــل بروز بــارانبگــذاشتند ما را در دیـــــــــده آب حســرتگــریان چو در قیــامت چشم گنــــــاهکارانای صبح شب نشینان جــانـ, ...ادامه مطلب
نه عزیزم، مرد؛ پیراهن چهارخانه و سینه ى ستبر و غرور احمقانه نیست،مرد؛ ته ریش مرتبُ کفش هاى کالجُ ساعت چندمیلیونى نیست،خنده هاى دلبرانه و اخم جذابُ صورت استخوانى هم مالِ مردهاى کاغذى توى رمان هاست ...مرد یعنى؛ "تا آخرش هستم"ش، دقیقا همین معنا را بدهد،و "آخرش" حتى "مرگ" هم نباشد،مرد یعنى؛یکـ دقیقه هم که شده توى یکـ روز شلوغ کارى به تماشاى چشم هایت بنشیند،گاهى , ...ادامه مطلب
مگه دست توئه؟ که بذارم برای یه مدت طولانی بری تو خودت و ساکت و کمحرف بشی و هی خودتو بخوری و من با این چشمام ببینم که دلتنگی و دلگیریت کِشدارترین عذابِ این دنیاست...مگه من میذارم کلافگیت از امروز به فردا بکشه؟حالا دیگه فرق کرده همه چیمن که هستم تو حق نداری حالت بد باشهفقط باید بخندی و هر دردیام که داری برام بگی تا برسون, ...ادامه مطلب
من و خاطرات او دوشنبه 3 اردیبهشت 1397 سلام من بر تو ای یار قدیمی ... ای آرزویِ جانماز ما سلام بادت..." مولانا " , ...ادامه مطلب
میدانی چیست ؟فکر میکنم سلولهای دوست داشتنت ، "سرطانی"هستند !که این طور بیرویهتکثیر میشوند و به سادگیتمام مرا تصاحب میکنند ..." نازنین جهانگیری " , ...ادامه مطلب
من و خاطرات او شنبه 25 فروردین 1397 نامه ای برای بهترینم .. دوست دارم با آقای""" حرف بزنم و براشون نامه بنویسم...چه قدر من امروز دلتنگ بودم , ...ادامه مطلب
من و خاطرات او یکشنبه 26 فروردین 1397 معنای حقیقی عشق ... عشق برای آن که در کتابهای عاشقانه جای بگیرد بسیار کوچک و کم بنیه میشود. عزیز من! عشق، هنوز از کلام عاشقانه بسی دور است." نادر ابراهیمی " , ...ادامه مطلب
من و خاطرات او سهشنبه 21 فروردین 1397 به راستی عشق تو چیست ... عشق ات، محبوب من!همچون هوا مرا در بر می گیردبی آن که دریابمجزیره ای ست عشق توکه خیال را به آن دسترس نیستخوابیست ناگفتنی...تعبیرناکردنی...به راستی عشق تو چیست؟گل است یا خنجر؟یا شمع روشنگر؟ی, ...ادامه مطلب
"معشوقه" گری هایم همیشه با دیگر "معشوقه"ها فرق داشت.وقتی سرش درد میکرد نه " عزیزم چرا مواظب خودت نبودی؟" حواله اش میکردم نه براش قرص میبردم. بجاش لامپ اتاق رو خاموش میکردم، سرشو میذاشتم رو پاهام، دستمو میکشیدم لا به لای موهاش و همون ترانه مورد علاقه اش رو زیر لب براش لالایی وار میخوندم.روزهای بارونی به جای اینکه به زور چتر بگیرم رو سرش و بهش همش گوشزد کنم که, ...ادامه مطلب
دوست داشتن، چیزی شبیه به گم شدنه، توی یه آدم دیگه. حالا هرچی کسی رو بیشتر دوست داشته باشی، عمیقتر گم میشی. یه جاهایی دیگه نمیدونی برای خودت داری زندگی میکنی یا برای اون. حالا دیگه همون آهنگی رو گوش میدی که اون گوش میده.همون کاری رو انجام میدی که اون میخواد.همون حرفی رو میزنی که اون دوست داره.حالا دیگه حق داری حسادت کنی، حالا دیگه چشم به راه بودن معن, ...ادامه مطلب
من و خاطرات او جمعه 20 بهمن 1396 و به زیبایی تو صبح بخیر ... به نگاه تو سلامو به زیبایی تو صبح بخیر ..." سید علی میرافضلی "*** سلام ای امیدِ همیشگی...روز آدینه تون بخیر و خوشی (0 لایک) "; } blogsky.ajax.onCommentSubmitFailure = function (e) { document.getElementById("comment-errors-message").innerHTML = e.error; } blogsky.ajax.onCommentRateBegin = function (e) { switch (e.rateType) { case "plus": var commentRatePlus = document.getElementById("comment-rate-plus-count-" + e.id); commentRatePlus.innerHTML = parseInt(commentRatePlus.innerHTML) + 1; break; ca, ...ادامه مطلب
انگار سال هاست که در من تنیده ای انگار جای قلب ، تو در من تپیده ای انگار کودکانه ترین خنده ی مرا با چشم های تیله ای ات سر کشیده ای در این حریم ِ امن بمان و خدای باش هرگز چنین خدا شدنی را ندیده ای لبخند ِ چشم های تو پیغمبر ِ من است با وحی ِ دست هات مرا آفریده ای از آسمان ِ چشم ِ تو خورشید می چکد انگار آرزوی مرا خواب دیده ای … شهزاده می شوی و می آیی و می بَری همراه خود مرا دَم ِ صبح ِ سپیده ای… در بازوان ِ گرم ِ تو ، من زنده می شوم - این قلعه های امن که بر من کشیده ای- … … پیغمبری … خدای منی … شاهزاده ای … حتی به جای قلب ، تو در من تپیده ای … " ایلناز حقوقی " *** خیلی وقت بود کلاسی رو ثبت نام کرده بودم و گفته بودند که متقاضی به حد نصاب برسه کلاس تشکیل میشه...امروز تماس گرفتند و گفتند که کلاس به صورت فشرده فردا و پس فردا برگزار میشه...از ساعت 7:30 صبح تا بعد از ظهر...و فردا شب هم خونه ی همون دوست قدیمی که هفته ی پیش اومده بودن خونه مون دعوتیم...خلاصه فردا از صبح تا آخر شب حسابی درگیرم... یک مسئله ی دیگه هم که هست...داماد دوستمون هم اسم آقای""" هست...وقتی میخواد یک جریانی رو از دامادش تعریف کنه همش میگه : .... آقا.... آقا ( جای خالی اسم مورد نظر هست )...منم طبیعتا روی این اسم حساسم...خلاصه فردا رو خدا بخیر کنه... , ...ادامه مطلب
امروز که به تو فکر میکردم،غرق در خیال شدم فکرش را بکن با هم به مسافرت برویم،بدون حضور هیچ مزاحمی! هواپیما در یک جزیره ی ناشناخته سقوط کند فقط ما بمانیم ، تنهایِ تنها منو تو گم بشویم ، باهم گم بشویم در یک جای سرسبز که فقط متعلق به خودمان است من بمانم و تو و یک دنیا عاشقانه های دلچسب جزیره ای که آدمیزادی وجود نداشته باشد؛ کسی نباشد که مانع دوست داشتنمان شود؛ چشم بد نباشد،حسود نباشد،خاطرخواه دیگری نباشد همانجا بمانیم، دیگر از کسی نترسیم، شب ها موهایم را ببافی، برایت ساز بنوازم، اندازه ی یک عمر جوانی کنیم موهایم برایت سپید و موهایت برایم جوگندمی شود این جزیره کجا یافت میشود؟ "صدف سنجابی " , ...ادامه مطلب
رسیده ای به من از پشت پیچ حیرانیشبیه گمشده ی جاده های طولانی ...چه می شناسمت! ای دختر ترانه به دوش!چه آشناست صدایت، غزل که می خوانیکجا تو را دیدم؟ در کدام کافه و پارک؟کجا درخشیدی؟ در کدام مهمانی؟کجا درون نگاهت به ذوق آمده ام؟کجا؟ میان کدامین نگاه پنهانی؟تو خاطرات منی؟ یا که خواب هر شب من؟که همصدا شده ام با هرآنچه می خوانیچه شد اسیر نگاهت شد؟ آن عقاب رهاکه طعنه می زند امشب به هرچه زندانیچه شد که رام تو شد؟ روح سرکش مردیکه با رضای خودش می رود به قربانیتو را کجا دیدم من؟ کجا تو را دیدم؟نگو به یاد نداری! نگو نمی دانی!" محسن نقدی " [ادامه مطلب را در اینجا بخوانید ...], ...ادامه مطلب
آبیتر از نگاه تو پیدا نمیشوددریا بدون چشم تو معنا نمیشودتو آنقدر بزرگی و عاشق که وصف تودر شعر ناسرودۀ من جا نمیشوددر انتظار تو، به که باید پناه برد؟وقتی که پلک پنجرهها وا نمیشوداین آسمان شبزده این لحظههای تاردر غیبت حضور تو فردا نمیشودبغضی که راه حنجرهام را گرفته استجز با حضور چشم تو دریا نمیشود ..." محبوبه بزم آرا " [ادامه مطلب را در اینجا بخوانید ...], ...ادامه مطلب