مگه دست توئه؟ که بذارم برای یه مدت طولانی بری تو خودت و ساکت و کمحرف بشی و هی خودتو بخوری و من با این چشمام ببینم که دلتنگی و دلگیریت کِشدارترین عذابِ این دنیاست...مگه من میذارم کلافگیت از امروز به فردا بکشه؟حالا دیگه فرق کرده همه چیمن که هستم تو حق نداری حالت بد باشهفقط باید بخندی و هر دردیام که داری برام بگی تا برسون, ...ادامه مطلب
من و خاطرات او دوشنبه 3 اردیبهشت 1397 سلام من بر تو ای یار قدیمی ... ای آرزویِ جانماز ما سلام بادت..." مولانا " , ...ادامه مطلب
میدانی چیست ؟فکر میکنم سلولهای دوست داشتنت ، "سرطانی"هستند !که این طور بیرویهتکثیر میشوند و به سادگیتمام مرا تصاحب میکنند ..." نازنین جهانگیری " , ...ادامه مطلب
دوست داشتن، چیزی شبیه به گم شدنه، توی یه آدم دیگه. حالا هرچی کسی رو بیشتر دوست داشته باشی، عمیقتر گم میشی. یه جاهایی دیگه نمیدونی برای خودت داری زندگی میکنی یا برای اون. حالا دیگه همون آهنگی رو گوش میدی که اون گوش میده.همون کاری رو انجام میدی که اون میخواد.همون حرفی رو میزنی که اون دوست داره.حالا دیگه حق داری حسادت کنی، حالا دیگه چشم به راه بودن معن, ...ادامه مطلب
انگار سال هاست که در من تنیده ای انگار جای قلب ، تو در من تپیده ای انگار کودکانه ترین خنده ی مرا با چشم های تیله ای ات سر کشیده ای در این حریم ِ امن بمان و خدای باش هرگز چنین خدا شدنی را ندیده ای لبخند ِ چشم های تو پیغمبر ِ من است با وحی ِ دست هات مرا آفریده ای از آسمان ِ چشم ِ تو خورشید می چکد انگار آرزوی مرا خواب دیده ای … شهزاده می شوی و می آیی و می بَری همراه خود مرا دَم ِ صبح ِ سپیده ای… در بازوان ِ گرم ِ تو ، من زنده می شوم - این قلعه های امن که بر من کشیده ای- … … پیغمبری … خدای منی … شاهزاده ای … حتی به جای قلب ، تو در من تپیده ای … " ایلناز حقوقی " *** خیلی وقت بود کلاسی رو ثبت نام کرده بودم و گفته بودند که متقاضی به حد نصاب برسه کلاس تشکیل میشه...امروز تماس گرفتند و گفتند که کلاس به صورت فشرده فردا و پس فردا برگزار میشه...از ساعت 7:30 صبح تا بعد از ظهر...و فردا شب هم خونه ی همون دوست قدیمی که هفته ی پیش اومده بودن خونه مون دعوتیم...خلاصه فردا از صبح تا آخر شب حسابی درگیرم... یک مسئله ی دیگه هم که هست...داماد دوستمون هم اسم آقای""" هست...وقتی میخواد یک جریانی رو از دامادش تعریف کنه همش میگه : .... آقا.... آقا ( جای خالی اسم مورد نظر هست )...منم طبیعتا روی این اسم حساسم...خلاصه فردا رو خدا بخیر کنه... , ...ادامه مطلب
صبح از دریچه سر به درون می کشد به ناز وز مشرقِ خیال تو ... صبحِ تابناک تری را با چهره شکفته چو گل های نسترن لبخند می زنی من ... آفتابِ پاک تری را در نوشخندِ مهرِ تو می بینم در مطلعِ بلندِ شکفتن من ... روزِ خویش را با آفتابِ رویِ تو کر مشرقِ خیال دمیده ست آغاز می کنم من با تو می نویسم و می خوانم من با تو راه می روم و حرف می زنم وز شوقِ این محال : - که دستم به دستِ توست - من ... جای راه رفتن ..,همیشه,لحظه,هستم ...ادامه مطلب
من و خاطرات او یکشنبه 26 شهریور 1396 امانتی من ، مواظب خودت باش ... تو رویایی ...؟!یا "من"که اینطوردست نیافتنی هستیکه اینطورگم شدم سالها ..." حمید جدیدی " (0 لایک) ,امانتی,مواظب,خودت ...ادامه مطلب
تو بهتر از آنی که برایت قصه بگویم ... یا شعر بسرایم تا حالا کجا بودی ؟! که من هزار بار نمیرم ... درد دارد این همه مردن تو بهتر از آنی که دیگر بمیرم ... " چیستا یثربی " *** موقعی که از تهران خارج میشدیم خیلی احساس دلتنگی بهم دست داد...آقای""" که اون موقع خوابیده بودن...چون صبح خیلی زود حرکت کردیم...الان هم که بچه ها رفتن کنار ساحل ولی من وقتی دریا رومیبینم یاد آقای""" میفتم... امروز مسجد اینجا بر,بهترین ...ادامه مطلب
یا د دلنشینت ای امید جان هر کجا روم ، روانه با من است ... " هوشنگ ابتهاج " *** پنج شنبه با خاله م اینا قراره با قطار همه بیایم مشهد...خدا کنه این چند روز هم زود سپری بشه... الهی به امید تو... , ...ادامه مطلب
آدم خوب قصه های مندلتنگت شده امحجمش را میخواهی بدانی؟!؟خدا را تصور کن...!,زندگی ...ادامه مطلب
نذر چشمان تو این دل که اگر ما باهمکه اگر قسمت ما شد تک و تنها باهم، زیر یک سقف به هم زل بزنیم آخرسرخنده ای از ته دل بی غم فردا با همبشود حادثه ها وفق مراد من و تویا نباشیم و یا تا ته دنیا باهم اگر این بار خدا خواست که خوشبختی رابفروشد کمی ارزانتر از این تا با هم اگر این بار زمان روی زمین بند شودنشناسیم از این شوق سرازپا با هم دست تو شانه ی خوبیست که موهایم رالحن من ساز قشنگیست که شب ها باهم، شب شع, ...ادامه مطلب
با اینکه خیلی کار دارم دلم نیومد اینجا ننویسم...نمیدونم فردا شب این موقع چه احساسی دارم...خدایا ازت ممنونم برای همه لطف ها و مهربانیها... ,نزدیکترین,فاصله ...ادامه مطلب
چهارشنبه 8 شهریور 1396 گمشده ی من در این شهر ... اصلا نمیتونم احساسمو بیان کنم...آقای""" که نمیدونن من تهرانم...یک مقدار دلتنگیم کمتر شده...خدایا شکرت خیلی دوستت دارم... (0 لایک) ,گمشده ...ادامه مطلب
با که گویم غم دل، جز تو که غمخوار منیهمه عالم اَگرَم پُشت کند، یار منیدل نبندم به کسی، روی نیارم به دریتا تو رؤیای منی، تا تو مددکار منیراهی کوی توأم، غافله سالاری نیستغم نباشد، که تو خود غافله سالار منیبه چَمن روی نیارم، نروم در گلزارتو چمنزار من هستی و تو گلزار منیدردمندم، نه طبیبی، نه پرستاری هستدلخوشم، چون تو طبیب و تو پرستار منیعاشقم، سوخته ام، هیچ مددکاری نیستتو مددکار من عاشق و دلدار منی" مَحرَمی نیست که مَرحم بِنَهَد بردل من"" جز تو ای دوست، که خود محرم اسرار منی ...خیلی جستجو کردم که شاعرش رو پیدا کنم و در آخر متوجه شدم که شاعر این شعر زیبا " حضرت امام خمینی ( ره) " هستند...آقای دکتر ,زندگی,پایه ...ادامه مطلب
,طبیبِ ...ادامه مطلب