تولد دوباره من

صبح از دریچه سر به درون می کشد به ناز وز مشرقِ خیال  تو ... صبحِ تابناک تری را با چهره شکفته چو گل های نسترن لبخند می زنی من ... آفتابِ پاک تری را در نوشخندِ مهرِ تو می بینم در مطلعِ بلندِ شکفتن  من ... روزِ خویش را با آفتابِ رویِ تو کر مشرقِ خیال دمیده ست آغاز می کنم من با تو می نویسم و می خوانم من با تو راه می روم و حرف می زنم وز شوقِ این محال :    - که دستم به دستِ توست - من ... جای راه رفتن ..,همیشه,لحظه,هستم ...ادامه مطلب

*** امروز یک چیزی توی خونه مون پیدا کردم که مربوط به آقای""" میشه...حتما عکسشو میزارم. , ...ادامه مطلب

گیرم خانه ام را عوض کردمخیابانم راشهرم راگیرم از این جا رفتم به زیباترین جای جهانعکس تو را که نمی شود با خود نبرد!گیرم عکس تو را هم بردمبا این زخمی که بر دلم مانده چه کنم؟با تو که مثل جرقه ای آتش به جان جنگل می اندازی!تو همیشه بوده ای...همین که هر که زنگ می زندهُری دلم می ریزدهمین که هر که از دور می, ...ادامه مطلب

بهار من توییحالا چه فرقی میکند تقویم روی میزاگر پایان پاییز استآغاز زمستان استیا هر چیز ..." سید علی میرافضلی ",همیشه بهار,همیشه بهاره گیلان,همیشه بهار کوهی ...ادامه مطلب